گذر عمر



انتظار ،سخت ، تلخ و مرگ آور است ‌ . هیچ چیز راجع به آن شیرین نیست و افسانه هایی که نشان میدهند انتظار میتواند شیرین هم باشد ،چیزی جز افسانه نیستند . 

مادری که ۹ ماه درد آورش را انتظار شیرین می نامد تنها برای تسکین دردش ، واژه شیرین را در کنار انتظار می نهد ، همچون من که اینجا و واژه های طفل معصوم را قربانی تسکین دردم میکنم !


قرار بود اینجا شرح انتظار روزهایی را که برای وصال میکشم بنویسم  ، فکر میکنم دیگر مجالی برای انتظار نخواهد بود ، وصال را به فراغ ابدی  بدل خواهم کرد ‌ .

چرا نام اینجا را تغییر نمیدهم؟ 

شاید هنوز جوانه امید در دلم خشکیده نشده باشد اما دلیل مهم تر میتواند آن باشد که از تاریخ خجالت میکشم ‌ . از اینکه چند صباحی از بنای این ویران خانه نگذشته باشد و باید به همین زودی نام و ماهیتش را تغییر بدهم .

روزی که هردوی اینها تغییر کنند خیلی دور نیست .


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها